۱۳۸۹ مهر ۱۴, چهارشنبه

بیست هزار فرسنگ در دماغ







بیست هزار فرسنگ در دماغ / دستشو کرده بود تو. بیست‌هزار فرسنگ. بیست میلیون. بیست میلیارد فرسنگ تویِ شَصماغ. می‌چرخوند هی. می‌گردوند هی. می رقصوند هی. اِرفونمو تپوندم تا ته تو گوشم. “آقا پیاده می شم”. هِزاریو دادمو،بی‌خیالِ باقیش، الفرار.




هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر