»یادش افتاد اولین بار که معلم سر درس تاریخ گفت که اهالیِ اسپارت بچههای هیولا یا ناقص را میکشتند همهٔ شاگردان برگشتند و به او نگاه کردند، و حالت غریبی به او دست داد.«
}داود گوژپشت - صادق هدایت{
عرض شود در پست پیشین ما حرفهایی زدیم که اصلن نمیخواستیم. من نه به انتخابات کار داشتم نه سربازای لبنانی نه آیتالله شاهرودی. به جون خودم آقای وزارت اطلاعات!
فقط میخواستم بگم حالا حکایت ماست:
در درون خانواده من عضوی از مجموعهی خانوادهام.پسر خانواده. اما (به هر دلیل) خانواده من رو چندان بازی نمیده. یا من در بازی آنها شرکت نمیکنم. من در خانوادمون ادغام نشدم. جوجه اردک زشت خانواده.عضو تکین.
در جامعه کسی من رو آدم حساب نمیکنه. به ویژه حکومت رسمی. در سرشماری حضور دارم. در رأی دادن. اما همیشه کنار گذاشته می شم.بیگانه. عضو تکین.
در عرصهی جهانی هم که یک رأس تروریست ِ جهانسومی بیشتر نیستم.با این که در مجموعهی بشر شمرده شدهام. عضو تکین.
این تکین بودن البته خصوصیت نسل ماست شاید. بدجور شایع است.
This is how the world will be
Everywhere I go it rains on me
Forty monkeys drowning in a boiling sea
Everywhere I go it rains on me
I went down into the valley to pray
Everywhere I go it rains on me
I got drunk and I stayed all day
Everywhere I go it rains on me
این نظر توسط نویسنده حذف شده است.
پاسخحذف